سهل انگاری مامان، شیطنت مهران، شله زرد عمه جون!!
پسر گلم خیلی خداوند رو شاکرم از این بابت که اتفاقی که برات افتاد میتونست خیلی خیلی بدتر از این باشه و از طرفی هم هیچوقت خودم رو نمیبخشم که تو و توانایی ها و البته شیطنتها رو دست کم گرفتم که تونستی بری دم اپن، پشتی ها رو بندازی و ازشون بری بالا و دستای کوچولوت رو برسونی به اتویی که مامان تازه خاموشش کرده بود و انتهای انتهای کانتر گذاشته بود تا چند ثانیه بره لباسای اتو شده رو آویزون کنه و برگرده. دست کوچولوت رو سوزوندی مادر. انگار آتیش افتاده به دلم.چقدر گریه کردی و جیغ کشیدی...خودمم برای اولین بار نمیتونستم جلوی اشکامو بگیرم. اتو خیلی داغ هم نبود ولی برای تو بود گل پسرم. یه تاول بزرگ کف دستت زد و تمام نوک انگشتای دست چپت که باهاش کف اتو رو لم...
نویسنده :
مامان بهنوش
8:39