سهل انگاری مامان، شیطنت مهران، شله زرد عمه جون!!
پسر گلم خیلی خداوند رو شاکرم از این بابت که اتفاقی که برات افتاد میتونست خیلی خیلی بدتر از این باشه و از طرفی هم هیچوقت خودم رو نمیبخشم که تو و توانایی ها و البته شیطنتها رو دست کم گرفتم که تونستی بری دم اپن، پشتی ها رو بندازی و ازشون بری بالا و دستای کوچولوت رو برسونی به اتویی که مامان تازه خاموشش کرده بود و انتهای انتهای کانتر گذاشته بود تا چند ثانیه بره لباسای اتو شده رو آویزون کنه و برگرده. دست کوچولوت رو سوزوندی مادر. انگار آتیش افتاده به دلم.چقدر گریه کردی و جیغ کشیدی...خودمم برای اولین بار نمیتونستم جلوی اشکامو بگیرم. اتو خیلی داغ هم نبود ولی برای تو بود گل پسرم. یه تاول بزرگ کف دستت زد و تمام نوک انگشتای دست چپت که باهاش کف اتو رو لمس کرده بودی یه تاول کوچولو زد. خوبه که دست راستت رو رسوندی به دسته اتو و با دست چپ کف اتو رو لمس کردی که هردودستت رو نسوزوندی و بعدشم ولش کردی روی زمین که خدا رحم کرد که نیوفتاد روی پاهات نازنینم.خیلی بد آوردیم خلاصه، بردیمت دکتر توی اوج ترافیک قبل از سه روز تعطیلی و بعدشم با دست کوچولوی باندپیچی شده ت رفتیم خونه مامان زری.
فرداش هم که عمه اینا شله زرد داشتن که بازم خداروشکر نه تو خیلی بهونه گرفتی به خاطر دستت و نه کسی متوجه سوختگی دستت شد که ناراحت بشن.چقدر هم که شله زرد دوست داری قربونت برم.دوتا پیاله کوچولو ازش خوردی و بعدا هم من دیدم رفتی نشستی سر ظرف دردار شله زردی که برای خودمون برداشته بودم و نشستی یواشکی با دست شله زرد میخوری شکموی نازم.
خاله ها تروخدا خیلی بیشتر از قبل مراقب کوچولوهاتون باشین. بلا دور باشه ازشون انشالله.
خدایا در هر صدم ثانیه بچه مو بهت میسپرم که تو بر همه چیز دانا و آگاه و توانایی!