سرماخوردگی خفیف مامان و بابا
سرمای خفیفی خوردم مامان. دلم خیلی برات تنگ شده چون نمیتونم مثل همیشه حست کنم...با این که بابا ماسک خریده و دارم استفاده میکنم ولی باز هم سعی میکنم خیلی بهت نزدیک نشم که یه وقت خدای نکرده مریض نشی عزیزم. بهم اخم کردی و انگار چهره مادرت رو از پشت ماسک دوست نداری...چیکار کنم گلم...به خاطر سلامتیت مجبورم بدترین شکنجه عمرم امروز بود به خاطر سرما خوردگی که باید از تو دور بمونم...بابات هم آخه تازه یه کم وضعش از من بهتره....اوونم هنوز کامل حالش خوب نشده. بابایی اومد و یه کم روی تخت باهات بازی کرد که یه کم سر کیف اومدی نازنین پسرم. خوشبختانه آقای دکتر موسوی گفتن سرماخوردگی جدید خیلی شدید نیست و خفیفه...حتی نیاز به آموکسی سیلین هم نداره... ب...
نویسنده :
مامان بهنوش
11:51