مهمونی خونه دخترعمه نسرین
عزیزدلم امروز باهم دیگه برای اولین بار رفتیم مهمونی. خونه دختر عمه نسرین که نزدیک به ما هستن گلم. سه ماه پیش ازدواج کردند و خواسته بودن با یه مهمونی همه رو دور هم جمع کنند. خیلی دوست داشتم بدونم برخوردت توی مهمونی چه طور خواهد بود. خداروشکر سر بلندم کردی نازنین پسرم.
عمه های خودت و خانواده باقری همگی به شما لطف داشتن و بغلت میگرفتن تا از بودن باهات لذت ببرن. همه چهره ها برات جدید و جالب بودن . به دقت همه رو زیر نظر داشتی و میرفتی بغلشون...فقط گاه گاهی که منو میدیدی بهوونه میگرفتی که تو رو از بغلشون بگیرم عزیزم. راستی محمد امین عزیز پسر سیماخانوم رو هم برای اولین بار دیدیم...محمد امین تقریبا یه ماه بعد از شما به دنیا اومد عزیزم.
خلاصه خیلی اونجا نموندم که تو کلافه بشی. از بابا رضا خواستیم که بیان دنبالمون و زودتر از بقیه برگشتیم خونه.
با اون لباس ملوانی آبی رنگ و مخصوصا اون کلاه ملوانی قشنگت، دلی میبری پسرم که نگو و نپرس. ماشالله به پسر خوشتیپ خودمون.