ملاقات با دکتر نیکجو در ده ماهگی مهران
پسر گلم، امروز بعد از دو ماه رفتیم مطب آقای دکتر. ولی شما برای اولین بار آقای دکتر و گوشی شون رو که دیدی زدی زیر گریه....آی گریه کردی ...آی گریه کردی. مخصوصا که اون گوشی سرد رو گذاشتن روی بدنت که دیگه واویلا...آقای دکتر یه اسم جدید برات انتخاب کردن و شما ملقب شدی به "اخلاق"!!!
خداروشکر انگاری از این به بعد میتونیم لبنیات مصرف کنیم مامان جون. ایشون شما رو معاینه کردند و با توجه به رفلاکس شما و کمبود کلسیمی که قبلا داشتی و خدا روشکر با کمک شربت حل شده بود، این اجازه رو بهمون دادن. یه کرم ضد آفتاب هم برای شما تجویز کردند تا به صورت شما بزنم و شما صبح ها از ساعت هشت تا نه، یه آفتاب ملایم بگیری و حسابی تا شهریور برنز بشی. آخ که تو هم چقدر سر به راه و حرف گوش کنی مادرررر.
آخر سر هم یه کتاب قصه بهت هدیه دادن تا شاید دست از گریه و لوس بازی ت برداری مامان جونم.
ملاقات بعدی هم با آقای دکتر رفت تا اواخر تیر ماه و بعد از تولد یک سالگی شما.
ایشالله همیشه سلامت و تندرست باشی عزیزم.