مهرانمهران، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره

نفس مامان و بابا...مهران

عشقولانگی ششم آماماما و آبابابا

1394/12/13 22:44
نویسنده : مامان بهنوش
178 بازدید
اشتراک گذاری

شد شش تا...بعله...تعداد سالهایی که از باشکوه ترین و مهمترین روز زندگی من و بابا میگذره پسرم.البته بهتره بگم اولین روز باشکوه و مهم زندگیمون، آخه دومیش روزی بود که یه فرشته کوچولو وارد زندگیمون شد...

هرسال توی همین روز ،لحظه به لحظه ش مث روز برام روشنه و مرورش میکنم...از بارونی که شهر رو داشت آب میبرد، صبح زود آرایشگاه رفتن و حاضر شدن عروس و داماد تا ظهر و هماهنگ شدنشون با عکاس، بی اشتهایی برای ناهاری که مامان زری زحمتشو کشیده بود در کنار مهمونای توی خونه ش و اونهمه کار و استرسی که داشت، همه خونواده هامون یه جور درگیر بودن....درگیری که باعث میشد خیلی حواسشون به خودشون و احساساتشون نباشه و مراقب باشن تا مراسم عروسی فرزندشون به بهترین نحو ممکن برگزار بشه، آتلیه رفتن و کنسلی باغ از دست بارون و گل و لای باغ، تالار و مهمونا، ارکستر و خواننده، بزن و بکوب و پذیرایی و شام، حتی اون جمع خودمونی بعد از تالار توی خونه عزیزت و قربانی...همه و همه رو خوب یادمه، لحظه به لحظه ش برام مهم بود. برای هرکسی خیلی مهمه

اینا رو گفتم شاید موقع دامادیت این برنامه ها کلا متفاوت از امروز ما باشه...

تروخدا فعلا ازم سوال نکن که تو اون روز کجا بودی که هیچ جوابی ندارم براش نیشخند

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

معصوم
17 اسفند 94 9:54
سالگرد زیباترین روز زندگیتون مبارک
مامان نیکان
19 اسفند 94 23:10
آخی عزیزم.مبارک باشه.ایشالله سالیان سال کنار هم جشن بگیرین این مناسبت مهم وشیرین رو.
biiitaaa
21 اسفند 94 16:37
مادر يعني : معرفت ، گذشت ، محبت . . .با وبلاگتون خيلي حال کردم بقول خودمونيا دمتون گرم واقعا وبلاگ محشري دارين اميدوارم هميشه شاد باشين و سلامت به سايت ماهم سري بزني شايد به دردتون بخوره يروزي
دلسارا
1 فروردین 95 15:24
انشااله 126 سال دوست خوبم . انشااله یه عروس خوب گیرت بیاد و سالشمار ازدواج گل پسری رو بزنی