مهرانمهران، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

نفس مامان و بابا...مهران

یکسالگی شازده مهران کوچولو :)))

1393/4/19 15:08
نویسنده : مامان بهنوش
401 بازدید
اشتراک گذاری

تشویقتشویقتشویقتشویقتشویقتشویق

تولد...تولد...تولدت مبارک...مبارک...مبارک...تولدت مبارک...تشویقتشویقتشویقتشویقتشویقتشویق

HAPPY BIRTHDAY TO YOU,جشنجشنجشن

HAPPY BIRTHDAY TO YOU, جشنجشنجشن

HAPPY BIRTHDAY TO YOUجشنجشنجشن

پسر قشنگم روز تولدت هم رسید. خیلی خوش به حالت شد. من و بابا رضا روز قبل از تولدت برات یه کیک دریایی خوشگل سفارش دادیم، با عمو کامران و خاله نرگس هم هماهنگ کردیم که برای عکس یادگاری در روز تولدت مزاحمشون بشیم.

صبح روز تولدت قبل از اینکه از خواب بیدار بشی با کاغذ رنگی و بادکنک خونه رو تزیین کردم عزیزدلم. وقتی بیدار شدی قیافه ت خیلی دیدنی بود. کلی متعجب شده بودی با اون چشمای پف کرده ت نازنینم. برات اهنگای تولد گذاشتم و کلی باهم دیگه رقصیدیم و کیف کردیم. انقدر بوس بارونت کردم که لپات گل اندخته بود...یادم رفت بگم که شب قبلش هم دستت رو گذاشتی رو زمین و برای جند ثانیه بلند شدی و روی پاهات ایستادی و دل مامان و بابا رو کلی شاد کردی عزیزدلم. خلاصه داشتم میگفتم...کارهامو انجام دادم و شما رو هم حاضر کردم تا بابا رضا هم اومد و با زبون روزه یه کم استراحت کرد و حاضر شد تا باهم بریم بیرون. رفتیم کیک رو گرفتیم و بعدش هم رفتیم اتلیه عمو کامران. جندتا عکس خوشگل با کیکت گرفتی عزیزم. خیلی دوست داشتم عکس سه نفره هم داشته باشیم ولی متاسفانه طاقت شما تموم شد و به همون عکسا اکتفا کردیم و برگشتیم خونه. شب هم چند نفر مهمون اومد خونه مون و قسمتی از کیک خوشگل شما رو دور هم خوردیم و شما هم جندتا کادوی خوشگل گرفتی عسل خان. امسال استثنائا من و بابا رضا بهت کمک کردیم و شمعات رو باهات فوت کردیم و کیک رو برش زدیم مامان جون. ایشالله سال آینده خودت بتونی شمعها رو فوت کنی عسلم. تا چند روز بعد از تولدت هم عمه ها به همراه خانواده شون اومدن خونه مون و برات کادو اوردن عزیزم. مبارکت باشه ، دست همه شون درد نکنه که به فکر مهران بودن. بابا رضا هم که طبق معمول با اسباب بازی هایی بی نظیری که برات گرفته بود، کلی سورپرایزمون کرد عزیزدلم. سنگ تموم گذاشته بود برات مامان جون، دستش درد نکنه که این همه برات زحمت میکشه. همه کادوهات مبارکت باشه.

فردای تولدت هم رفتیم خونه بابایی و کلی غافلگیر شدیم. اول از اینکه وارد شدیم و دیدیم بابایی به خاطر شما نرفته سرکار و مونده خونه، خونه رو هم که خاله و مامانی تزیین کرده بودن و برات تولد گرفته بودن عزیزم. خوش به حالت...اونجا هم دوباره شمعهای کیک ت رو برات فوت کردم و کادو گرفتی مامان جون. بابایی و مامانی نقدی کادو دادن بهت و خاله جون هم زحمت کشیده بود و با دسترنج خودش برات یه دست پیراهن و شورت سفید رنگ به همراه پاپوش و کفش گرفته بود. دست همه شون درد نکنه. خیلی لباسات بهت میاد عزیزم.

ارزو میکنم هر روزت بهتر از روز قبل باشه،

دلت همیشه شاد و لبت همیشه خندون باشه،

لحظه به لحظه زندگیت بهت خوش بگذره و لذتش رو ببری،

همیشه سلامت و سربلند باشی و پله های ترقی رو بری بالا و بالا و بالاتر،

تقدیر نیک و شانس خوب داشته باشی،

و از همه اینا مهمتر دلت خوش باشه عزیزدلم....

البته در کنار همه اینا امیدوارم قدر لحظات زندگیت رو بدونی و به فکر آینده، روزگار حال رو از دست ندی مامان جون.

آمین...

محبتمحبتمحبتدوست داریم نفس مامان و بابامحبتمحبتمحبت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

خاله فرنوش
19 تیر 93 18:13
هووووووووررررراااااااااااااااااااا تولدت مبارک مهران کوچولوی من. خدا ایشالا تو رو به ما ببخشه و سالهای سال کنار ما باشی تا ما مزه زندگی رو با تمام وجود بچشیم
مامان ماهان
20 تیر 93 0:02
تولد تولد تولدت مبارک مراهن نازنینم...آرزو میکنم همه دعاعای مامانت مستجاب بشه گل پسر و همیشه شاد باشییییییییییییییییی
مامان فاطمه مامان نیکان
21 تیر 93 1:21
گل قشنگ زندگی تولدت مبارک.صدسال به این سالها.مامنتظر عکساش میمونیم خاله جونی
مامان بهنوش
پاسخ
ممنون خاله
دلسارا
22 تیر 93 0:11
عزیزم انشااله پست تولد 120 سالگی ات رو اینجا بنویسی پسر قشنگم . مبارکت باشه .
الهه
4 مرداد 93 14:19
تولدت مبارککککک
مامان بهنوش
پاسخ
ممنونم