ویروسای بووووووووووق...
اصلا من نمیدونم چرا تا همه کارهام طبق برنامه ریزی پیش میره و همه چی خوبه ، یه عامل خارجی باعث بهم خوردن همه چی میشه...مث چی؟ اگه گفتی؟ ...بله...سرماخوردگی!!!
نمیدونم ما که همش توی خونه بودیم و به خاطر آلودگی شدید هوا ترجیح میدادیم از هوای کمتر کثیف خونه خودمون نفس بکشیم چی شد که یهو گیر این ویروسای نامرد افتادیم. از کجا اومدن خونه ما و پریدن تو بدن پسر کوچولوی خونه مون و ...باز روز از نو و روزی از نو!!
آبریزش و عطسه ، تب های روزانه و شبانه، سرفه و نفس تنگی و خس خس سینه....بیخوابی های مامان بهنوش بیچاره و بی قراری های شبونه مهران خان و کتوتیفن و آزیترومایسین و دکسترومتورفان و اسپری سالبوتامول!!!
آخه به کدامین گناه؟ به قول برره ای ها....آخه من این وسط چه کاره بیدم!!؟؟
اما جای شکرش باقیه که هر چیز مفیدی که برای سرماخوردگی خوبه و پسر خوشگل مامان نمیخوره، مامانش تاکتیک میزنه و از طریق سوپ میکس شده به مهران خان میده...برای همین بود که یه هفته نشده پسر کوچولومون خوب شد خداروشکر ولی مامان و باباش تازه مریض شدن و یکی پس از دیگری آغاز کردن جنگ با این ویروسهای بووووووووووووووووووووووووووووق رو تا بیشتر از ده روز!
خلاصه هیچی مانع از این نمیشه که من برای پسرکم ننویسم.
دماغتون بسوزه ویروسای بوووووووووووووق!