چکاپ ماه هفتم مهران
مهرانم الان که دارم وبلاگت رو به روز میکنم شما خوابیدی عزیزم.
بعد از مدتها که قصد داشتم ببرمت پیش دکتر نیکجو که معایته بشی، بالاخره دوم بهمن ماه جور شد و دوتایی رفتیم چون بابا رضا آموزشگاه بود و کلاس داشت و نمیتونست همراهمون بیاد نازنینم. بعد از کلی معطلی سه ساعته توی مطب به خاطر نوبت نداشتن و شیطنت ها و آواز خوندن تو توی سالن و راه بردن ها...نوبتمون شد. آقای دکتر بعد از معاینه شما با من هم عقیده شدن که یه مشکلی هست که شما کم اشتها شدی. برات آزمایش خون و ادرار تجویز کردن و منم از همون لحظه غصه م گرفت که چقدر قراره اذیت بشی برای آزمایش خونی که ازت میگیرن.
ایشون توصیه کردن که مصرف روغن زیتون رو بالا ببریم چون هم برای قد و تراکم استخوان ها و هم برای هوش شما عالیه...علاوه بر این تاکید داشتن که اگر چیزی رو به سمت دهانت بردی بلافاصله اون رو ازت نگیریم گل پسرم...چون اینکار برای شما خیلی لذت بخشه، اعتماد به نفست رو بالا میبره و نشان از رشد مخچه شما داره. در غیر این صورت ما یه پسر لجبار بار میاریم.
بعد از مطب بردمت آزمایشگاه و از دست کوچولوت کلی خون گرفتن. جواب آزمایش که بعد از جند روز مشخص شد بردیم مطب آقای دکتر که بررسی ش کنند.
خداروشکر مشکل خاصی نبود. فقط گفتند که رفلاکس شما برگشته که برای درمانش شربت رانیتیدین رو برای دو وعده در روز تجویز کردند، فولیک اسید بدنت باید تامین بشه به کمک قرص و از همه مهمتر اینکه روزی ده قطره آهن باید مصرف کنی اونم از نوع آلمانیش ... آیروویت!!!!!!!! البته به همراه مصرف زیاد روغن زیتون در وعده های غذایی و قطره پدی لاکت!
این داروها رو ایشالله مصرف میکنی و مثل قبل خوب خوب میشی گل پسر.
این رو هم بگم که این روزها حسابی با شیرین کاری هات ما رو عاشق تر میکنی ...
مخصوصا با گفتن اد د د د د و ل ل ل ل ل ل .
اصلا دوست نداری باهات مثل بچه ها رفتار بشه. خیلی دوست داری بشینی و با اسباب بازی هات بازی کنی گل پسرم.
سلامتی تو از هر چیزی تو این دنیا برای ما مهمتره عزیزدل مامان و بابا